فصلی از هزار ویک شب قصه ها هر شب قصه ای |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 7:58 :: نويسنده : شهرزاد
گویا تصمیمت را گرفته ای ... در این فصل می خواهی از خودت بگویم ، از تبلور نگاهی که عشق را در تو ... و در نگاه تو به نور بدل کرد. آری ، خوب می دانم دلت همین را می خواهد ، نمی خواهی جای هیچ کس دیگری باشی ، نمی خواهی جای لیلای بیابانهای مجنون باشی و نه دلداده شهریار شبهای بلند .. میخواهی از خودت بنویسم ، از خودت که شبهای پر ستاره را با او می خواهی .. باشد، این بار هم تصمیم با توست ، از تو می نویسم و در پناه شرجی چشمهایت سکوت می کنم تا فصلی دیگر آغاز شود از شناختن تو .. و از رسیدن یا نرسیدن ....... باید تو را در سکوت آغاز کنم تا در فصلی دیگر عبور از جاده های تردید آسانتر شود.... نظرات شما عزیزان: beheshteh
![]() ساعت12:05---24 بهمن 1390
سلام امروز اولین باری که وقت کردم به وبلگ شما دوست عزیز سر بزنم
موفق باشی پاسخ:سلام به دوست گلم مرسی خوش اومدی باز هم منتظرتم
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |